شعر درباره ادب
علماي علم اخلاق معتقدند تخلق به صفات ممدوح اخلاقي، اسباب زينت روح است. علم اخلاق اصولاً علمي است ايستا، بر عکس عرفان که علمي است پويا. ارسطو فيلسوف يوناني، مرجع فکري بسياري از علماي اخلاق، معتقد است غايت مطلق اخلاق "سعادت" است و حصول سعادت به واسطه فضيلت امکان پذير است. فضيلت حد وسط افراط و تفريط است. عرفان علمي است كه متكفل تعالي روح است؛ يعني دانشي است به مراتب بالاتر از اخلاق. به اين معنا هر اخلاقي، عارف نيست اما هر عارفي، قطعا اخلاقي نيز هست، يعني عارف در آغاز سلوك به پايان اخلاق ميرسد و انتهاي اخلاق، آغاز سلوك عرفاني است.
مولانا در داستان حکايت شاه و کنيزک، با رويکردي عرفاني، به تبيين مسائل اخلاقي ميپردازد. شاه از طبيبان درخواست درمان کنيزک بيمار خويش را ميکند و آنها ميپذيرند، اما در نهايت عاجز و درمانده، موفق به درمان کنيزک نميشوند. چــرا؟ زيرا در پيشگاه حقيقت، شرط ادب به جا نياورده از ذکر "انشاءالله" خوداري ميکنند. نکته در خور توجهي که در مثنوي با آن رو به روئيم ادب شريعت، ادب حق و ادب حقيقت است. پس از آن شاه متضرعانه به درگاه الهي استغاثه کرده درخواست طبيبي الهي مينمايد. در اين قسمت مولانا ابياتي ميسرايد که دقيقا در باره ادب است.
از ادب پر نور گشته است اين فلک
وز ادب معـصـوم و پاک آمـد ملـک
بـُــد ز گـستـاخـــي خـســوف آفـتـاب
شــد عـزازيـلــي ز جــرات رد بـاب
(مثنوي، دفتراول، ب 91-92)
این هم شعری از مولانا درباره ی ادب:
از خدا جوییم توفیق ادب | بیادب محروم گشت از لطف رب | |
بیادب تنها نه خود را داشت بد | بلک آتش در همه آفاق زد | |
مایده از آسمان در میرسید | بیشری و بیع و بیگفت و شنید | |
درمیان قوم موسی چند کس | بیادب گفتند کو سیر و عدس | |
منقطع شد خوان و نان از آسمان | ماند رنج زرع و بیل و داسمان | |
باز عیسی چون شفاعت کرد حق | خوان فرستاد و غنیمت بر طبق | |
باز گستاخان ادب بگذاشتند | چون گدایان زلهها برداشتند | |
لابه کرده عیسی ایشان را که این | دایمست و کم نگردد از زمین | |
بدگمانی کردن و حرصآوری | کفر باشد پیش خوان مهتری | |
زان گدارویان نادیده ز آز | آن در رحمت بریشان شد فراز | |
ابر بر ناید پی منع زکات | وز زنا افتد وبا اندر جهات | |
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم | آن ز بیباکی و گستاخیست هم | |
هر که بیباکی کند در راه دوست | رهزن مردان شد و نامرد اوست | |
از ادب بر نور گشتست این فلک | وز ادب معصوم و پاک آمد ملک | |
بد ز گستاخی کسوف آفتاب | شد عزازیلی ز جرات رد باب |
شاعر مولوی
http://shereno.com